خدا
گاهی وقتها از نردبون بالا میریم
تا د ستهای خدا رو بگیریم
غافل از اینکه پایین ایستاده و
نردبون رو محکم گرفته که ما نیفتیم.
آنگاه که غرور کسی را له میکنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که بندهای را نادیده میانگاری
آنگاه که حتی گوشت را میبندی
تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را میبینی و
بنده خدا را نادیده میگیری
میخواهم بدانم
دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟
بسوی کدام قبله نماز میگزاری
که دیگران نگزاردهاند ؟؟؟
نویسنده » غزل » ساعت 10:56 عصر روز دوشنبه 87 تیر 17
نویسنده » غزل » ساعت 7:28 عصر روز پنج شنبه 87 تیر 13
شخصیت از نظر اریک برن
این 3 بخش شخصیت در هر فرد وجود دارد ولی مقدار اثر گذاری آنها از فردی به فرد دیگر فرق می کند. همچنین حاکمیت شخصیت در هر فرد ممکن است به عهده یکی از این اجزاء باشد که هر کدام طبیعتا حکومتهای متفاوتی را بنا خواهند گذاشت. پس شخصیت افراد متفاوت خواهد شد.
1– حالت من کودک
کودک به هنگام به دنیا آمدن ،احساس های درونی و نیازهایی دارد که منجر به رفتارهایی در وی می شود . مثلا با گرسنه بودن، می گرید و با تامین بودن ، می خندد.... و این حالت در کودکی پایان نمی پذیرد و تا بزرگسالی در افراد مختلف به اشکال مختلفی ادامه می یابد.
این بخش شخصیت بدون هیچ تدبر ، فکر یا بررسی جوانب ، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد . پیوسته به دنبال لذت جویی و دفع درد و رنج است.
سه خاصیت کلی << حالت من کودک >> عبارت است از:
1 – هرگز از لذت جویی سیر نمی شود.
2 – آینده را نمی بیند.
3 – خواسته اش را به تاخیر نمی اندازد.
احساسات منفی ، خلاقیت ، کنجکاوی ، علاقه به دانستن ، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت فرد را وامی دارد که هر چیزی را شخصا خودش تجربه کند . اصلا خویشتن دار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد.
تمایلی به رعایت قیود اجتماعی ، عرف ، مذهب ، قانون ، تعقل و... ندارد....
2– حالت من والد
در سالهای اولیه کودکی ( مخصوصا 5 سال اول ) ، باید و نباید های زیادی از طرف والدین به کودکان تحمیل شده یا یاد داده می شود.این مجموعه عظیم از وقایع خارجی و تحمیلی در حالت من والد کودک ثبت می گردد و در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد.
این بخش شخصیت ، مسئول خشک و متعصب کارهای انضباطی فرد ، قانون مداری، بایدها و نبایدها در افراد مختلف است. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت می کند و یا صحبت می کند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری می نماید از این بخش شخصیت خود استفاده می کند.
شاید شما کسانی را دیده باشید که برای آنها زندگی کار است و کار است و کار و یا کسانی را دیده باشید که بسیار سخت گیر و منضبط هستند به مانند یک نیروی نظامی مقید به تریبت و توالی خاصی هستند و هیچ انعطافی را در زندگی نمی پذیرند. این افراد باید سر ساعت خاصی بیدار شوند یا به رختخواب بروند و استثنائی بر این امر قائل نیستند.
اضافه کاری و غرق شدن در کارهای جدی چنان است که تفریح و سرگرمی خانواده ، دوستان و فرزندانشان بی اهمیت جلوه می کنند. جلسات متعدد دارند. قرارهای متعدد دارند. در شیوه تربیتی سخت و خشک و متعصب عمل می کنند.
دیدن خنده آنها مانند خورشید گرفتگی هر چند سال یکبار در یک زمان کوتاه اتفاق می افتد و البته آنها هم روی نظم معین خودش که می توانید رصد کنید.
( فراموش نکنید شخصیتی نداریم که فقط همین یک جزء را داشته باشد ولی شخصیت های زیادی در فرهنگ و جامعه ما هستند که این بخش بر سایر بخشهای شخصیت غلبه داشته و آنها را زیر حکومت خود دارد.)
3 – حالت من بالغ
این بخش شخصیت مخ شخصیت است. در واقع مجموعه ای از احساسات ، نگرشها و طرحهای رفتاری خود مختار و مستقل است که فرد را با واقعیتهای موجود تطبیق و هماهنگی می دهد.
این بخش شخصیت است که :
• تجزیه و تحلیل می کند.
• آینده نگری می کند.
• میان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار می کند.
• احتمالاتی را که برای حل و فصل موثر دنیای خارج ضروری هست محاسبه می کند.
• فعالیتهای دو بخش قبلی ( کودک و والد ) را تنظیم می کند و واسطه عینی شدن میان آنهاست.
در واقع شخصیت کامل انسانی ، شخصیتی هست که 3 بخش فوق ( کودک – والد – بالغ ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد. لیکن رئیس بخش بالغ باشد و با روشنفکری در جای خود به کودک و در جای خود به والد اهمیت دهد. و شخصیت را با تجزیه و تحلیل متعادل نگه دارد. من بالغ و من کودک دائم در حال جنگ هستند و نباید هیچ یک از آنها را کشت بلکه مهم این است که هر کدام در جای مناسب خود مورد استفاده قرار گیرند.
هر چند که یکی از وجوه شخصیتی در اشخاص بارزتر و غالب است. ولی افراد در مکان ها و زمان های مختلف از یکی از وجوه شخصیت خود بیشتر استفاده می کنند. این که کجا از کدام وجوه شخصیت بهره مند شویم اصلی است که می تواند به موفقیت افراد کمک کند. مثلا هنگامی که شما به اتفاق خانواده به پیک نیک می روید من کودک شماست که می تواند بارزتر باشد تا شما از این با هم بودن لذت بیشتری ببرید. ولی هنگامی که موضوعی باعث ناراحتی شما شده است باید من بالغ شما مورد استفاده قرار گیرد تا با تعقل اوضاع را سر و سامان دهید. در تصمیم گیری های مهم زندگی این من بالغ است که باید با درایت و بررسی و منطق تصمیم شایسته را بگیرد. نکته بسیار مهم این است که باید من والد را از من بالغ جدا کنید چون بسیاری از مواقع این من والد است که بر شخصیت ما حاکم است در حالیکه تصور ما این است که من بالغ حاکم و بارز است.
نویسنده » غزل » ساعت 6:57 عصر روز جمعه 87 تیر 7
برای تو که بهشت زیر پاهای توست
روز مادر یعنی، باز هم بهانه مادر گرفتن. روز مادر یعنی، بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همهی سالهای دلتنگی تو بود. روز مادر یعنی، بهانهی بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد. روز مادر یعنی، به تعداد آرامش همهی خوابهای کودکانهی تو، بیدار ماندن. روز مادر یعنی، باز هم بهانهی مادر گرفتن...
مادر
یاد دارم کودکی بودم خرد
با صدای گرم مادر
هر صبحدم
در میان بستری نرم و تمیز
می گشودم چشم بر نور سفید
می گشودم دل بر نور امید
یاد دارم سفره خانه ما
بوی سنت می داد
داخل خانه ما
جلوه ای زیبا داشت
از زن ایرانی
جلوه ای از یک شمع
ذره ذره می سوخت
و نداشت پرو ایی
که به آخر برسد
کودکم هوش بدار
قبر مادر اینجاست
جای مادر خالیست
دل من تنگ شده
مادرم دیگر نیست
مادر مهربانم روزت مبارک
مادر ای اسوهی پایداری، ای عصارهی صبر و استقامت، آنگاه که پنجرهی نور به سوی من باز شد، من در میان نگاهها، چشمهای معصوم تو را دیدم. آنگاه که در گوشم اذان میگفتی، من محرابم را سجادهی عشقت کردم. آنگاه که تو چشم در چشم من دوختی و از شیرهی جانت به من دادی، تو را الههی آسمانی دیدم. آنگاه که مانند پروانه به دورم میگشتی و پرهایت میسوخت و آه میکشیدی، من عاشقت شدم و کودکانه نگاهت میکردم.
و حالا، چگونه نبودنت را احساس نکنم... مهربان مادر عزیزم؛ همواره، دعای خیرت، نفسهای گرمت و نگاه مهربانت، قوت قلب من است، حتی از ماورای آن دنیا...
فرشته
نویسنده » غزل » ساعت 8:39 عصر روز دوشنبه 87 تیر 3
دعا
خدایا مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان
اضطراب بزرگ غمها و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن
لذتها را به بندگاه حقیرت بخش و دردهای عظیم را بر جانم بریز
خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نا امیدی
رفتن بیهمراه
جهاد بیسلاح
کار بیپاداش
فداکاری درسکوت
دین بیدنیا
مذهب بیعوام
عظمت بینام
خدمت بینان
ایمان بیریا
تنهایی درانبوه جمعیت
و دوست داشتن بیآن که دوست بدارند
روزیام کن.
اگر تنها ترین تنهایان شوم باز خدا هست
او جانشین همهی نداشتهای من است...
دکتر علی شریعتی
نویسنده » غزل » ساعت 12:50 عصر روز جمعه 87 خرداد 31