خدای همیشه مهربان - تسنیم چشمه ای در بهشت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



خدای همیشه مهربان - تسنیم چشمه ای در بهشت






اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

درباره نویسنده
خدای همیشه مهربان - تسنیم چشمه ای در  بهشت
غزل
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم! عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم! چشم آلوده کجا! دیدن دلدار کجا! چشم دیدار رخ یار ندارم! چه کنم ؟؟؟
تماس با نویسنده


لوگوی وبلاگ
خدای همیشه مهربان - تسنیم چشمه ای در  بهشت

لینک دوستان
امید
ستاره
حوری
فادیا
شیوا
الهه امید
راشا

آرشیو وبلاگ
1390
1389
1388
1387
1386
1385

آمار بازدید
بازدید کل :215250
بازدید امروز : 38
 RSS 

   

چه ساختن هایی که مرا سوخت و چه سوختن هایی که مرا ساخت. ای خدای من، مرا فهمی عطا کن که از مقصد سوختنم، ساختنی آباد از من به جا ماند...

  

یک شبی مجنون نمازش را شکست / بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت
عشق آن شب مست مستش کرده بود 
فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود
ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او 
پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او
گـــفت یا رب از چه خوارم کرده
ای 
بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای
جـــــام لیلا را به دسـتـم داده
ای 
وندر این بازی شــکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی 
دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم نکن 
من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن
مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم 
این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم
گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم 
در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم
ســــال ها بــــا جــــور لیلا
ســـاختی 
من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی
عــشق لــــیلا در دلـــت
انـــداختم 
صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم
کـــــردمـــت آواره
صــــحرا نـــــش
گفتم عاقل می شوی اما نــشد
سوختم در حسرت یک یـا
ربــت 
غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت
روز و شب او را صـــدا
کردی ولی 
دیدم امشب با مـنی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی 
در حــــــریم خانه ام در می زنی
حــــال این لیلا که خوارت کرده بود 
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش بـــاش تا شاهت کنم /
صد چو لیلا کشته در راهت کنم



نویسنده » غزل » ساعت 4:3 عصر روز پنج شنبه 89 فروردین 19

گاهی وقتا دل آدم مثل یه پروانه میشه، دنبال یه پیله می‌گرده تا بره ببین گره کار کجاست. دلم می‌خواد دلمو بزنم به دریا و برم سراغ خودم، یه گمشده دارم شاید پیداش کنم! چقدر دلم برای تنها شدن تنگ شده. دیدی کرم ابریشم برای پروانه شدن چقدر زحمت می‌کشه، هر چند دست و پا زدن توی ِ همین پیله اونو به پروانه شدن رسونده، اما زمانی که پروانه شد پیله دیگه جای موندن اون کرم کوچیک ابریشمی نیست، باید پا به دنیای تازه‌ای بگذاره تا طعم پروانه شدن و پرواز رو هم بچشه. 

 

 آرزو دارم اونقدر درون خودمو زیرو رو کنم تا زمان پرواز من هم برسه و اونقدر اوج بگیرم تا از اون بالا به همه نگاه کنم؛ آخه وقتی از بالا به پائین نگاه کنی تازه می‌فهمی که تو چقدر کوچیکی، چقدر راه ِ برای رفتن و رسیدن و فهمیدن! چقدر زحمت! چقدر امتحان! چقدر زمین خوردن و بلند شدن! وچقدر شکستن و قد کشیدن.
خدایا: دلم پرواز میخواد! این دستای خالی منه! دستامو بگیر...



نویسنده » غزل » ساعت 10:49 عصر روز دوشنبه 88 بهمن 19

خدایا!
اندیشه ی بهتر و زندگی زیباتر می خواهم
همین و بس
خدایا! اگر هیچ کس شفاعتم نکند چه؟ اگر هیچ کس کار خوب و بی عیب و نقصی در زندگی ام، در کارنامه ام پیدا نکند که به خاطرش واسطه ی من شود پیش تو که ببخشی و عذابم نکنی چه؟
وقتی می بینم خوبانی را فرستاده ای که آگاهم کنند و دستانم را بگیرند و به سلامت ببرندم، خیالم راحت می شود. من تنها و رها شده در این دنیا نیستم، بندگیم را می کنم و هر آنچه در توان دارم را
به کار می گیرم، هر چند کوتاهی های بسیاری در مقابل گذشت و توجه تو دارم.

 نام تو شافع یعنی شفاعت کننده است، تو پیش خودت مرا شفاعت کن ای خداوندگار شفیع. خدایا! هر آنچه دارم یا ندارم و هر آنچه می خواهم از آن توست. خوشا به حال من که در سلطنت تو و در احاطه ی تو به سر می برم. درونم دلی بی تاب است که پیشکش عزیزترینم خدای خوبم می کنم.



نویسنده » غزل » ساعت 7:53 عصر روز پنج شنبه 88 آبان 21

  کوله بارم را بارها گشته ام

اما بال هایم را ندیده ام

مدتی است بدون بال

پرواز را مشق می کنم

تا از یاد نبرم

رسم پرواز را

بر بلندی دلم ایستاده ام

و هنوز هم بلندتر

دست هایم را به دعا طلبیده ای

عاقبت به سویت پر خواهم کشید

وقتی که ابرهای تیره و تار آسمون رو فرا گرفته، وقتی خورشید داره آروم آروم تاریک می شه، وقتی آدما از دیدن روی ماه تو محروم میشن، چاره چیست؟ چه کار میشه کرد؟! وقتی خلاصه ی خوبی ها و خلاصه ی آرامش، دسترسی بهش آسون نباشه، چاره ای هست؟ کاری میشه کرد؟!

همه ی عالم و آدم، همه منتظر که اون بیاد. همینه که انتظار رو شکل میده، انتظار شکل می گیره، همه ی دنیا دلشون میخواد که حتی برای یه روز هم که شده روی آرامش رو، روی عدالت رو ببینن، به خاطر همین هم منتظرن. راستی چقدر قشنگه اون زمانی که انتظار رو حس کنی. طعم انتظار چشیدنیه، همت میخواد، دقت میخواد، انگیزه و هدف میخواد و یه کم ایمان میخواد. وقتی انتظار رو حس بکنی، وقتی بفهمی منتظر کی و چی هستی و منتظرش بمونی، اون وقت دنیا با همه ی بدی ها و سختی ها برات گلستون میشه، هر چند ممکنه غروبای جمعه دلت بگیره، اما این دل گرفتنه همش قشنگه همش شیرینه.

دلم می خواست دو کلام راحت، صاف و ساده باهات حرف بزنم؛ از کجا باید شروع کنم از چی باید بگم، از دلتنگی ها و بی معرفتی های خودم بگم یا نه از مرام و معرفت تو و خدائی بگم که همیشه هوای منه سر به هوا رو دارید، هر چی هست راحت نمی تونم حرف بزنم چون من همیشه درگیر خودم و دنیای اطرافم هستم، عزیز دلم! ازت یه چیز میخوام، یه نگاه، یه نگاه تو خاک دلمو کیمیا میکنه، منتظرم، منتظر...

 خدا منو خیلی دوست داره، آخه اگه دوسم نداشت این همه آدم خوب توی مسیر زندگی من قرار نمی گرفت، یکی از اون خوبا الهه ی امیده، فرصت مناسبیه از مشاور عزیزم الهه ی امید تقدیر و تشکر صمیمانه ای  به جا بیارم.

در کنار الهه ی امید از گذشته ی ناموفقم رها شدم و پس از پشت سر گذاشتن سختی های زیادی به یک تازگی، ثبات و آرامش روحی بزرگی رسیدم، وجود سراسر گذشت و بزرگواری استاد به همراه دانش علمی و عملی ایشون باعث تغییر در اندیشه ها، رفتارها و عادت های نادرست زندگی من شد. گران بهاترین تاثیر الهه ی امید در زندگی من اینه که آموختم زندگی و فکر درست نام دیگیه خداست و خدا همیشه تازه و در نزدیک ترین نقطه به ما قرار داره و تنها نام و یاد اونه که آروم کننده ی دل های ماست. خدایا دوست دارم به خاطر تموم خوبی هات، ممنون از این همه بزرگواری و گذشت ممنون.

پس از این می خواهم

موج دریای هم اکنون باشم

لحظه ها را دریابم

صخره ی ثانیه را بشکافم

ماسه ی ترس و غم و دلهره را

ببرم از دریا

بسپارم به غروب شنزار

به گذشته، به دریای متروک



نویسنده » غزل » ساعت 12:15 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 30

یا دلیل المتحیرین، یا غیاث المستغیثین، یا صریخ المستصرخین، یا جار المستجیرین، یا امان الخائفین، یا عون المومنین، یا راحم المساکین، یا ملجا العاصین، یا غافر المذنبین، یا مجیب دعوه المظطرین.
ای راهنمای سرگردانان، ای فریادرس فریادخواهان،  ای دادرس دادخواهان، ای پناه پناه جویان، ای امان بخش ترسناکان، ای کمک مومنان، ای رحم کننده ی مسکینان، ای پناه عاصیان، ای آمرزنده ی گنهکاران، ای اجابت کننده ی درماندگان.

 

یا عماد من لا عماد له، یا سند من لا سند له، یا ذخر من لا ذخر له، یا حرز من لا حرز له،یا غیاث من لا غیاث له، یا فخر من لا فخر له، یا عز من لا عز له، یا معین من لا معین له، یا انیس من لا انیس له، یا امان من لا امان له.
ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد، ای پشتوانه ی آن کسی که پشتوانه ندارد، ای ذخیره ی آن کسی که ذخیره ندارد، ای پناه آن کسی که پناه ندارد، ای فریادرس آن کسی که فریادرس ندارد، ای افتخار آن کسی که مایه ی افتخار ندارد، ای عزت آن کسی که عزتی ندارد، ای کمک آن کسی که کمکی ندارد، ای همدم آن کسی که همدمی ندارد، ای امان بخش آن کسی که امانی ندارد.

دعای جوشن زیباترین سمفونی است که من شنیده ام، نور امید به خدا، زندگی و آینده را در دل روشن می کند. خدای من در همه ی صفات بهترین است، خدایا! تو آن ده که آن به...



نویسنده » غزل » ساعت 12:57 عصر روز شنبه 88 شهریور 21

   1   2   3   4      >