ببار ای باران پاکی ها... - تسنیم چشمه ای در بهشت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ببار ای باران پاکی ها... - تسنیم چشمه ای در بهشت






اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

درباره نویسنده
ببار ای باران پاکی ها... - تسنیم چشمه ای در  بهشت
غزل
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم! عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم! چشم آلوده کجا! دیدن دلدار کجا! چشم دیدار رخ یار ندارم! چه کنم ؟؟؟
تماس با نویسنده


لوگوی وبلاگ
ببار ای باران پاکی ها... - تسنیم چشمه ای در  بهشت

لینک دوستان
امید
ستاره
حوری
فادیا
شیوا
الهه امید
راشا

آرشیو وبلاگ
1390
1389
1388
1387
1386
1385

آمار بازدید
بازدید کل :215414
بازدید امروز : 18
 RSS 

   

  کوله بارم را بارها گشته ام

اما بال هایم را ندیده ام

مدتی است بدون بال

پرواز را مشق می کنم

تا از یاد نبرم

رسم پرواز را

بر بلندی دلم ایستاده ام

و هنوز هم بلندتر

دست هایم را به دعا طلبیده ای

عاقبت به سویت پر خواهم کشید

وقتی که ابرهای تیره و تار آسمون رو فرا گرفته، وقتی خورشید داره آروم آروم تاریک می شه، وقتی آدما از دیدن روی ماه تو محروم میشن، چاره چیست؟ چه کار میشه کرد؟! وقتی خلاصه ی خوبی ها و خلاصه ی آرامش، دسترسی بهش آسون نباشه، چاره ای هست؟ کاری میشه کرد؟!

همه ی عالم و آدم، همه منتظر که اون بیاد. همینه که انتظار رو شکل میده، انتظار شکل می گیره، همه ی دنیا دلشون میخواد که حتی برای یه روز هم که شده روی آرامش رو، روی عدالت رو ببینن، به خاطر همین هم منتظرن. راستی چقدر قشنگه اون زمانی که انتظار رو حس کنی. طعم انتظار چشیدنیه، همت میخواد، دقت میخواد، انگیزه و هدف میخواد و یه کم ایمان میخواد. وقتی انتظار رو حس بکنی، وقتی بفهمی منتظر کی و چی هستی و منتظرش بمونی، اون وقت دنیا با همه ی بدی ها و سختی ها برات گلستون میشه، هر چند ممکنه غروبای جمعه دلت بگیره، اما این دل گرفتنه همش قشنگه همش شیرینه.

دلم می خواست دو کلام راحت، صاف و ساده باهات حرف بزنم؛ از کجا باید شروع کنم از چی باید بگم، از دلتنگی ها و بی معرفتی های خودم بگم یا نه از مرام و معرفت تو و خدائی بگم که همیشه هوای منه سر به هوا رو دارید، هر چی هست راحت نمی تونم حرف بزنم چون من همیشه درگیر خودم و دنیای اطرافم هستم، عزیز دلم! ازت یه چیز میخوام، یه نگاه، یه نگاه تو خاک دلمو کیمیا میکنه، منتظرم، منتظر...

 خدا منو خیلی دوست داره، آخه اگه دوسم نداشت این همه آدم خوب توی مسیر زندگی من قرار نمی گرفت، یکی از اون خوبا الهه ی امیده، فرصت مناسبیه از مشاور عزیزم الهه ی امید تقدیر و تشکر صمیمانه ای  به جا بیارم.

در کنار الهه ی امید از گذشته ی ناموفقم رها شدم و پس از پشت سر گذاشتن سختی های زیادی به یک تازگی، ثبات و آرامش روحی بزرگی رسیدم، وجود سراسر گذشت و بزرگواری استاد به همراه دانش علمی و عملی ایشون باعث تغییر در اندیشه ها، رفتارها و عادت های نادرست زندگی من شد. گران بهاترین تاثیر الهه ی امید در زندگی من اینه که آموختم زندگی و فکر درست نام دیگیه خداست و خدا همیشه تازه و در نزدیک ترین نقطه به ما قرار داره و تنها نام و یاد اونه که آروم کننده ی دل های ماست. خدایا دوست دارم به خاطر تموم خوبی هات، ممنون از این همه بزرگواری و گذشت ممنون.

پس از این می خواهم

موج دریای هم اکنون باشم

لحظه ها را دریابم

صخره ی ثانیه را بشکافم

ماسه ی ترس و غم و دلهره را

ببرم از دریا

بسپارم به غروب شنزار

به گذشته، به دریای متروک



نویسنده » غزل » ساعت 12:15 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 30