خسته دل... - تسنیم چشمه ای در بهشت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



خسته دل... - تسنیم چشمه ای در بهشت






اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

درباره نویسنده
خسته دل... - تسنیم چشمه ای در  بهشت
غزل
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم! عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم! چشم آلوده کجا! دیدن دلدار کجا! چشم دیدار رخ یار ندارم! چه کنم ؟؟؟
تماس با نویسنده


لوگوی وبلاگ
خسته دل... - تسنیم چشمه ای در  بهشت

لینک دوستان
امید
ستاره
حوری
فادیا
شیوا
الهه امید
راشا

آرشیو وبلاگ
1390
1389
1388
1387
1386
1385

آمار بازدید
بازدید کل :215493
بازدید امروز : 4
 RSS 

   

گاهی اوقات انقدر دلت می‌گیره که مجبوری تو خلوت خودت آروم و بی‌صدا اشک بریزی بدون اینکه با کسی درد و دل کنی. یکشنبه شب "روز مادر" شبکه‌ی سه از خانه‌ی سالمندان گزارشی رو نشون داد، دلم عجیب گرفت. پیره زن لهجه‌ی آذری داشت و با صدایی پر از بغض به سختی صحبت می‌کرد.
مادر چند ساله اینجایی؟ 4 ساله
چند تا فرزند داری؟ 3 تا پسر
امروز روز مادره به دیدنت اومدن؟ نه، پسرا خوب نیستند وقتی ازدواج می‌کنن مادراشونو از یاد می‌برن! ایکاش یه دختر داشتم.
بچه هاتو دوست داری؟ نه، اونا اگه منو دوست داشتن اینجا نمی‌آوردن، دوسشون ندارم.
اما پیره زن دلش طاقت نیاورد و در آخر گفت: از خدا میخوام هر کجا هستند سالم و خوش باشند.
چرا؟؟؟ بعد از این همه سختی و زحمت خانه‌ی سالمندان!!!



نویسنده » غزل » ساعت 2:31 عصر روز جمعه 88 خرداد 29