چشمهایم
من چشم هایم را بسته ام
اما آینه به آینه
پر از چشمهای اوست
هوا را که نفس میکشم
انگار بوی نگاه می دهد
نمی دانم چرا دیگر او را نمیبینم
چشمهایم در حسرت نگاهش کور شده اند...
من چشم هایم را بسته ام
اما آینه به آینه
پر از چشمهای اوست
هوا را که نفس میکشم
انگار بوی نگاه می دهد
نمی دانم چرا دیگر او را نمیبینم
چشمهایم در حسرت نگاهش کور شده اند...
نویسنده » غزل » ساعت 6:30 عصر روز پنج شنبه 87 آذر 21