محمد کودک گمشده، کودک کار!!! - تسنیم چشمه ای در بهشت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



محمد کودک گمشده، کودک کار!!! - تسنیم چشمه ای در بهشت






اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

درباره نویسنده
محمد کودک گمشده، کودک کار!!! - تسنیم چشمه ای در  بهشت
غزل
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم! عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم! چشم آلوده کجا! دیدن دلدار کجا! چشم دیدار رخ یار ندارم! چه کنم ؟؟؟
تماس با نویسنده


لوگوی وبلاگ
محمد کودک گمشده، کودک کار!!! - تسنیم چشمه ای در  بهشت

لینک دوستان
امید
ستاره
حوری
فادیا
شیوا
الهه امید
راشا

آرشیو وبلاگ
1390
1389
1388
1387
1386
1385

آمار بازدید
بازدید کل :215259
بازدید امروز : 5
 RSS 

   

 

چند روزیه که فکرم بد جوری مشغوله؛ توی مترو مشغول مرور کردن درسام بودم که صدای پسر بچه‌ی 8-9 ساله‌ای توجه‌ام رو جلب کرد، نگاش کردم، فال حافظ، دستمال خوشبو، اول دشتمه بخر و روزتو با شعر حافظ شروع کن تا یه روز خوبی داشته باشی... انگار کسی صداشو نمی‌شنید.

ایستگاه بعدی مترو نگه داشت، یه خانم وارد شد با کلی دستمال و فال حافظ، جند نفری ازش خرید کردن، پسرک با چشم‌های پره اشک و با صدای بغض آلود گفت: چرا کاسبی منو بهم زدی؟ اگه تو نمی‌اومدی من کلی فروش می‌کردم! ناگهان یه دختر 10-12 ساله‌ای از انتهای واگن با صدای گرفته‌ای گفت: محمد، داداش خودتو ناراحت نکن، روزی ما توی واگن بعدیه، بیا بریم! محمد رفت! ولی من هنوز دل‌نگران اویم...
محمد! تو کجا و اینجا کجا؟! تو الان باید درس بخونی و بچگی کنی نه اینکه صبحِ به این زودی توی این واگن و اون واگن دنبال روزی بگردی!!!

ای کاش از اون کاخ‌هایی که 30 ساله تو اون بی‌خیال دنیا خوش میگذرونید، یه نیم نگاهی به اطرافتون می‌انداختید و می‌دیدید که با خوردن حق چه کسانی به این رفاه و آسایش رسیده‌اید!!!



نویسنده » غزل » ساعت 12:31 عصر روز پنج شنبه 89 خرداد 6