بی بهانه برو... - تسنیم چشمه ای در بهشت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بی بهانه برو... - تسنیم چشمه ای در بهشت






اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

درباره نویسنده
بی بهانه برو... - تسنیم چشمه ای در  بهشت
غزل
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم! عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم! چشم آلوده کجا! دیدن دلدار کجا! چشم دیدار رخ یار ندارم! چه کنم ؟؟؟
تماس با نویسنده


لوگوی وبلاگ
بی بهانه برو... - تسنیم چشمه ای در  بهشت

لینک دوستان
امید
ستاره
حوری
فادیا
شیوا
الهه امید
راشا

آرشیو وبلاگ
1390
1389
1388
1387
1386
1385

آمار بازدید
بازدید کل :215410
بازدید امروز : 14
 RSS 

   


می خواهی بروی؟!
پس بی بهانه برو!
بیدار نکن خاطره های خواب آلوده را...
صدایت همان صدا،
نگاهت نـاتـنی و دستهایت سرد است،
و من می دانم: محبت ساختگیـت،
عشق دروغینت و چشمان پر فریبت،
آخر روزی گرفتارت خواهند ساخت...
نه محبت پول خردیـست در دستان تو،
و نه من گدایی هستـم دست گشوده فرا روی تو!
نه، نه عزیز، این ممکن نیست!
چون وقارم همانند قلبم شکستـنی نیست...
می خواهی بروی؟
این راه، این هم تو!
ولی حالا که می روی،
بدان: هر گاه خواستی برگردی،
بسترت بالشی خاردار خواهد بود،
و پیشوازت چشمانیست که دیگر هیچگاه گرمای نگاهشان را حس نخواهی کرد...
می خواهی بروی؟
پس نه حرفی بزن و نه چیزی بگو،
دیگر حتی نگاهـم هم نکن!
نیست شو چون غریبه ها در مه و دود...
دلبستـه ی چه چیزی بودی،
که نـتوانستی بگویی؟
می خواهی بروی،
بی بهانه برو...



نویسنده » غزل » ساعت 8:1 عصر روز یکشنبه 88 آبان 24