پيام دوستان
+
[تلگرام]
استاد دلها هنوز #مستاجر است اما
مسئوليني که در کاخهاي چندهزارمتري ملتي را به بيچارگي کشيدهاند هديه ناچيز هواداران ميليوني براي اجاره سرپناه پناهيان را کنار نام طبري ميآورند
طبري رفيق شما مسئولين است نه #پناهيان_بي_سرپناه
استاد پناهيان هنوز هم مستاجر هستند و خانهاي که رسانه هاي دروغپراکن اصلاح طلب و ضدانقلاب و بهاري از آن دم ميزنند آپارتمان کوچکي بوده که استاد در همان جا نيز ساکن نشدهاند و امروز در يکي از شهرک هاي اطراف تهران مستاجر هستند
پن
طوفان عاشورائيت لرزانده کاخ ظلم را
بايد هم آتش افکنند بر سرپناهت ياحسين
@mostazafen
همابانو
103/8/16
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
هايدي
103/8/13
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)
+
گفتم از کار برد مرا خنده کردنت
خنديد و گفت من به تو کاري نداشتم ...
.
.
.
وحشي بافقي
هايدي
103/8/13
ولي هرچه بود کار ما بود با آن يار شيرين سخن و گلگون سيماي باشرف و با صلابت اش آنکه از ثمرات آن شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت باشد که ميشود ختم به ظهور منجي عالم بشريت مهدي مصطفي عج جانم به طريق و به وجود پاکش روان بر شمشير جهاد در رهش چگونه شود کارش با ما به پايان رسد آنجا که اميد وصالش بر ما خاتم به هيج فرض و هيچ دليل و منظري ختم و به پايان نرسد الي بعد شفاعت اش
+
#معرفي_کتاب
*راض ِبابا*
«راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار
ميبندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و
او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه
سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم ميزند.
2-اشراق
103/8/13
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني همزمان با نواي
اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري ميشدند. راضيه بزرگتر ميشد و با وجودش شور و
نشاط مضاعفي به خانه ميبخشيد. از همان کودکي روحيهاي شاداب و پرشور و
نشاط داشت و لطافت و مهربانياش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود.
راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش
کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
متاع تو را جز شيرين و ليلي کس خريدار نميشود مفت هم بفروشي کس نمي برد گران هم بدهي جز شيرين و ليلي نازش نمي خرد فکر بازار مباش جنس قيمي فقط خواهان يوي دارد درد تو را دوم کس نمي خرد خوش باش که وقت احتساب عشق مفت را ارزان کس نمي برد جز معشوق اين متاع تو قيمت ندارد خريدار دل ندارد تنها دلبر دل مي خرد شاه دل تنها اس ميخرد
+
آن کس که شناخت ذوقِ تنهايي
از سايهي خويشتن گريزان است...
#صائب_تبريزي
2-اشراق
103/8/13
سايه مولي اگر شد بر ما استوار و پا برجا آگر نرفتيم به خطا و نشستيم بيعت را آنجا که غيرت و شهامت و يقين و سليم و جانان و کريم و صادق طريقت حيدريان نايب امام عصر عج آقام سيد علي س و علمدار صحراي احمر حضرت آقا ذوليمين سيد مجتبي د ظ ع ذريه اي شريف باور شتابان بر محلکه دين و ايمان مکتبيان حيدري جاويد و استوار مي فهمي تنهايي نباشد سايه ترديد و قائم آل محمد بر آن حقيقت کاشف و حاضر است
انشاالله الرحمن الرحيم مکتب حيدري باقي و جاويد از براي بيعتمداران اين مکتب حافظان و جان برکفان خاندان امام مطلق سيد علي س و آقام سيد مجتبي حيدر ثاني و دگر اولاد صالح و بصير و شجاع آل محمد ص تا هرکجا که عالم ادامه يابد و اولادش و ذريگانش وجود بابرکت و قادر و شافع اش در جهان بذر افشان و باقي اين است آن مسير و آن يقين آن باور سترک و جاويد براي جان برکفان حيدري و حيدريه در اين باور مکتب حيدري
2-اشراق
103/8/13
در کار خير و در طريقت جاويد صيانت از ولايت مطلقه فقيه آنجا که اين دنيا و آن دنيا و جهان چشم دوخته بر رسالت مکتب حيدري که صيانت از نائب حضرت وليعصر ارواحنا فداه امام مطلق سيد علي س و سلاله باور و حيدر ثاني اش علمدار صحراي احمر استخاره کجا يابد مکان و زمان جايي که اين آئين و اين طريقت که بايد با نابودي صهيونيست جهاني هر چه رزل و هرچه صهيونيست نابود تا اين خوف تبديل شود منتج به ظهور
+
داشتم در آرامگاه پارسي يار چرخي مي زدم و پروفايل ها و وبلاگ هاي خاموششان را نگاهي مي کردم.
با خودم گفتم اين خانه هاي خالي از سکنه، زماني ساکناني داشته اما حالا جز آثاري، از آنها هيچ باقي نمانده است.
*مي دانم که اين خانه هم زماني بي سکنه مي شود و ما مسافران ديار ديگر مي شويم و در آنجا حسرت ها خواهيم خورد براي روزهايي که ساکن اين خانه ها بوده ايم .*
حالا که فکرش را مي کنم مي بينم چقدر دلم ...
در انتظار آفتاب
103/8/12
براي ساکنان اين خانه هاي مجازي تنگ شده و چقدر حس غريبي دارم. کاش ميشد برگشت به همان زمان ها که همسايه بوديم و هر روز يا هفته اي يک روز حداقل همديگر را ملاقات مي کرديم و احوال يکديگر را مي پرسيديم.
مي خنديديم و يا گاهي اوقات گريه مي کرديم با هم. شادي روحتان اي دوستان عزيز تر از جان در اين دومين روز محرم الحرام صلواتي هديه مي کنم و آرزو مي کنم همين امروز همنشين سفره ي ارباب بي کفنتان اباعبدالله الحسين باشيد.
* راوندي *
103/8/11
درود بر شما . صمد که معناي بي نياز دارد جاي خود اما آيا در قيامت نمونه لازم نيست وقتيکه بعضي بهانه مي آوردند که به اين دليل و آن دليل نتوانستيم ؟ نمونه براي اينکه نشان دهند اين وضعش از تو بحراني تر بود اما پاي عقايدش ايستاد و اجرش را گرفت .
عليکم السلام ، بله نمونه لازمه ، بعبارت دقيقتر حجت لازمه و آيه اکمال دين همين رو ميگه ، وگرنه دين و پيام آوري ابلاغ نشده ، آيه ي يا ايهاالرسول بلغ ، فما بلاغت رسالته هم همين پيام رو داره . در ثاني نمي توانيم و نتونستم ، چون در برابر نعمته قابل پذيرش نيست ، چراکه بي برخور دار از نعمت نداريم ، آيه ي آخر سوره حمد اينو ميگه ، در مغضوب عليهم والضالين .
بردند و مقصودشان آن کافران آن دوران بود نه اين کافران که اسلامي تر از مسلمان زندگي ميکنند . يک مطلبي که در مطرح کردن مطالب پيش از اين از شما مشاهده کردم اين بود که وقتي مطالب چند سطري مطرح ميکنم شما فقط به آخرين کامنت پاسخ مي هيد ِلذا خواهشا پاسخ خود را هر چند خلاصه از مطلب اولين کامنت بپردازيد .
ديگر اينکه عقيده بنده بر اينست که چنانچه بشر از آغاز به يک زندگي انساني خو ميکرد و راه زندگي حيواني را در پيش نميگرفت ( البته شايد مقايسه حيواني و انساني صحيح نباشد اما مطلب ديگري به ذهنم نميرسد که بيانگر موضوع باشد ) نيازي به ظهور هيچ دين و پيامبري نبود . البته من اين احتمال را هم ميدهم که شايد از ديدگاه شما بنده فقط دارم هذيان ميبافم اما بهر حال شايد بخاطر همين عقايد عده اي جان داده باشند .
* راوندي *
103/8/11
درود بر شما ، بحث هاي سنگين شما ماندگار خواهد شد اما شايد اکنون کسي نباشد که شما را همراهي کند بنده فقط نه بر اثر مطالعه بلکه بر اثر تجربه دريافته ام که انسانهايي که در طول دوران زندگي خود از يک نوع طرز فکر پيروي ميکنند عقب اقتاده ميمانند خوشبخت کسيست که افکار ديروزي خود را دور انداخته و امروز افکار جديد داشته باشد با اين ذهنيت که فردا هم اشتباهات امروزش را بپذيرد.