• وبلاگ : تسنيم چشمه اي در بهشت
  • يادداشت : سبك بالان خراميدند و رفتند...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر ازميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.
    روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته هاي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود،تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شدكه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را درديوار سخت بكوبد.
    بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالابه ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.
    روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها رااز ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد.پدر رو به پسر كرد وگفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديواربه وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد
    بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه برديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن رادرآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي
    هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»
    پاسخ

    حديثه: دوست خوب اونه كه تو رو به ياد خدا بندازه... بعضي آدما اداي آدم خوبا رو بازي ميكنن كه به مرور دستشون رو ميشه ولي تا كي ميتونن سر خودشونو خدا كلاه بزارن... و بعضي آدما هم براي رسيدن به هدفشون تو رو وسيله قرار ميدن و به اوج عصابانيت ميرسونن تا راه هموار بشه براي فرار و رسيدن به ارتباط جديد و مثل هميشه تكرار مكررات...