چشم براه جاده مي مانم....
مسير آمدنت را از مدخل چشمانم تا سرير قلبم گلباران مي کنم
تو مي آيي .... با کوله باري از بوي پيراهن يوسف....
ديدگان شهر با آمدنت روشن مي شود
تو سراپا غرق عشقي... نه! خود عشقي. بر دل ما بتاب
چرا امشب اينقدر طولاني شده؟؟؟ پس کي صبح ميشه؟؟؟؟