• وبلاگ : تسنيم چشمه اي در بهشت
  • يادداشت : خودم اينجا و دلم جاي دگر...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حميدرضا 

    سلام

    نمي تونم بگم نمي دونم.در روز عرفه خدا برف را بهم داد.زردي برگهاي درخت را داد.سبزي جنگلها را عطا كردي.نمي دانم چقدر از شهر دور شدم نمي دانم خدا كيلومترها براي چه مفهوم مرادر زمين چرخاند.در هر دم ديدمش.همه جا بود.هرچه رفتم از بيابان لم يزرع تا موج هاي خروشان طوفاني دريا را تا كوههاي سر به فلك كشيده پوشيده از برف همه جا بود.ديدمش باهاش كلام كردم.از درد زمينيان گفتم.گفتم مردمان عرفه را در بيابان دانستن.ندانستن عرفه نشانه گم نشد نه نه جاي ماندن.عرفه روز شناختن خدا است.چه ساده گذشتم از اين ثانيه ها.

    پاسخ

    سلام، اون روزي كه خدا من و تو رو آفريد همه خوبي ها رو يكجا بهمون داد، ولي خب انگار فاصله زياد شده، يه گمشده تو خودمون داريم، گاهي اوقات يه روزاي خاصي دنبال پيدا كردن اين گمشده هستيم، عرفه جا و مكان و روز خاصي نميخواد خودتي و خدا اگه تونستي اين دوتا رو يه جا جمع كني ميرسي به عرفه......چه ساده گذشتيم از اين ثانيه ها.....