يک آسمان ، شِکوه به لب دارم
اما دلـــــم از مهـــر تو سرشـــار هر لحظه ، جـــاري مي شوي در مـن
با من بمـــان اي جــاري ِ بيــــدار ! چشمان ِ تو ، تضمين ِ اين عشق است
تضمين ِ فـــردايي خوش و همـــــوار عشـــق تـو،دريــايي ست بي آخـر
قطـــره کجا؟ دريــا کجــا؟ دلـــــدار ! پشــت ِ حصــــارهجـــر،مـَگذارم
مي خواهمت،مي خواهمت،بسيـــار
سلام
درسته متفاوتيم. متفاوت بودن نياز به پذيرش دارد. بپذيريم كه متفاوتيم اما نه متفاوت مطلق. و البته ما دنبال متفاوتها نميگرديم. اكثرا دنبال كساني هستيم كه به ما شبيهند حتي در تفاوتها. و اين داستانيست پيچيده كه گفتنش آسان است و عمل به آن سخت
بنده اعتراضي به نوشتن شما نكردم و اصائه ادبي هم خدمتتون نداشتم.حقير هم از شنيدن موفقيتهاي كساني كه در من حق دارند خوشحال مي شوم.داستاني از مولا علي است مبني بر اينكه حضرت با فردي يهودي چهل قدم راه رفت در موقعي جداشدن مسير. حضرت مسير خود را تغيير داد و به دنبال شخص رفت.وقتي شخص از حضرت پرسيد كه چه شده كه تغيير مسير داده ايد در پاسخ گفتن در آيين من بعد اگر شخصي چهل قدم با كسي همراه شد ديگر بر او حقي وارد است كه در اداي ان بايد كوشا باشد.بنابراين بنده نيز از موفقيت همه دوستان خرسند خواهم شد.واما چرا خوب نبودم.از آن جهت كه حقير زماني به غير خوب مي رسم كه بر داناييم افزوده نشود.در اون دوروز دچار اين ركود شدم ولي الان كتابي مطالعه مي كنم كه از ديشب تا حال 150 صفحشو خوندم وبازم مي خوام تا بي اختيار خوابم نبرده بخونم.الان بهترم.خدارو شكر.اگرم گفتم كاره مهمي نبوده جدا نبوده.استحقاق من بيش از اينا هست.اين از نظر من واقعا خرده اي بيش نيست.استحقاق من دونستنه.دانستن مرتبه اي است كه فقط نسيب كساني مي شود كه خدا پره حجاب را از چشمانشون بزنه كنار و من اين را درخور خود مي بينم.برداشتهاي شمارو بسيار خوب درك مي كنم و بسيار ازتون سپاسگزارم.اين ابتداي كار منه.ابتداي كم خوردن وكم خوابيدنام تا اينكه به اون موقعيت برسم.به همين دليله كه از اين دستاورد غرق در شادي نيستم.الهه اميد اعتقاد داره كه من كم خوشحالم شايد هم اينطوريه.ولي برام دعا كنيد كه راهم گم نشود.نشود كه روزي دچاره دانستن بيهوده و زنبور بي عسل شوم.برام بخواهيد از خدا كه راهنمام باشه بقيرو خودم كه از الله نشات گرفته انجام ميدم يا به نوعي در اصل همه را خودش انجام ميده.تعز من تشا تذل من تشا.خدا به موسي گفت موسي مرا از زبان غير بخواه.اين نهايت كعبه يا همون سنگ نشونه.هميشه 3 درخواست در قنوت دارم كه كليد دانستنه منه براتون مي گم چرا كه امام علي كفت زكات علم نشر انست.هر چند بار كه قران را ختم كردم برخي ايات از ذهنم پاك شده ولي برخي واقعا هگ شده انگار تعلق خاطر بهشون دارم:
رب زدني علما و الحقني باالصالحين
رب هب لي حكما والحقني با الصالحين
رب هب لي من الصالحين
باآرزوي حق كامي
بابا همچين گفتين كه داره باورم ميشه كاري كردم.اين عناوين مرا كارگر نيست شايد باور نداشته باشين به جايه اينكه الان خوشحال باشم به هم ريخنم.حاضر عمره هرو بدم با عنوان اوليرو برم يك ماه ديگه با همون شرايط سخت آموزش ببينم.بابا دوست دارم يك ميلون بدم ولي دوباره دوره برم.احساس خوبي ندارم فكر مي كنم در بين اين ملت داره عمرم هدر ميره.دوست دارم همش بدونم و چيزاي جديد بفهمم.داره از خودم بدم مياد.اخه تو اين دوروزه چي بهم اضافه شده.وقتي روزام شبيه هم بشه روز فناي منه.برام دعا کنيد.دارم از حالت ok در ميام.
باآرزوي حق کامي
حميد آقا با اينكه سرم خيلي شلوغه و دوست داشتم با حوصله ي خاطر جواب كامنتتو مي دادم، اما اينقدر از خوندن اين اتفاق شيرين خوشحال شدم كه در اسرع وقت پاسخگو هستم.
سلام غزل جان خوبي اين متنت اينقدر قشنگ بود كه نمي تونم كنترل كنم اين متن از قشنگترين متنها و نه از بهترين كتابهايي بود كه خوندم و آنقدر اين نامه رو دوست داشتم و بارها خوندم كه كلمه به كلمه اش رو از حفظ شدم هر چند كه شايد تا عمل.............
روحش شاد و يادش هميشه برايم عزيز!
راستي عكس هم قشنگ بود مثل روي ماه خودت و اينكه هميشه آبي باشي و كلي آروم!